گزارشی از بزرگترین وظیفه نیروی انتظامی
زیربناییترین وظیفه نیروی انتظامی چیست و جوهره آن کدام است؟ پاسخ به این سؤال میتواند افقهای پیش رو و برنامههای کلان این سازمان بزرگ را تعیین کند.
پایگاه رهنما:
زیربناییترین وظیفه نیروی انتظامی چیست و جوهره آن کدام است؟ پاسخ به این سؤال میتواند افقهای پیش رو و برنامههای کلان این سازمان بزرگ را تعیین کند. راهبرد و اهداف کلان هر سازمان را رهبران تعیین میکنند. رهبر معظم انقلابای بهعنوان عالیترین مقام کشور که بهطور مستقیم فرمانده این نیرو و نماینده، ولی فقیه در آن را تعیین میکنند در خصوص این راهبرد میفرمایند: «بزرگترین وظیفه نیروی انتظامی، حفظ ارزشهاست.»
در نظام و جامعه اسلامی، هدف و مأموریت محوری و اصلی همه نهادها و سازمانها حفظ و حراست از ارزشها و تلاش برای گسترش آنها و در مقابل، جلوگیری از بروز و شیوع منکرات و ضد ارزشهاست؛ «قدرت و عزت و رحمت، در چارچوب حفظ ارزشهای اسلامی و قرآنی است. مردمْ یک نفر از شما را در هرجا - چه در پاسگاههای دورافتاده کشور، چه در خیابانهای مرکز کشور، چه در شهرها، چه در روستاها و چه در جادهها - مشاهده میکنند، باید مظهری از تقوا و پرهیزکاری و معنویت و دوری از فساد و دشمنی با هرگونه کجروی در وجود شما ببینند. کسی که اهل فساد است باید از شما بترسد. کسی که اهل رشوه گرفتن و رشوه دادن است، باید از شما بترسد. کسی که اهل بیتقوایی است، باید از شما بترسد. کسی که متّقی است، باید با دیدن شما، شاد و دلگرم و امیدوار شود و احساس کند که دنیا و محیط جامعه، محیط خوبی است و میتوان در آن تنفس و زندگی کرد.»
فضاسازی علیه صیانت از ارزشها
البته حرکت و استقامت در چنین مسیری بدون هزینه نیز نبوده و نخواهد بود، اما به فرموده رهبر انقلاب؛ «در موضوعات مربوط به امنیت اخلاقی، بعد از برنامهریزی دقیق، مستحکم، عقلانی و صحیح، دیگر نباید به مخالفت برخی افراد یا فضاسازیهای رسانهای توجه شود بلکه باید با توکل بر خدا کار را پیش برد.»
گروهها و افراد مختلف باانگیزههای متفاوت در برابر مأموریت نیروی انتظامی در دفاع از ارزشها ایستادگی کرده و جوسازی میکنند. یکی از اصلیترین انگیزهها در این زمینه، مسائل جناحی و سیاسی است. فرصتطلبان سیاسی با ایجاد دوقطبیهای کاذبی مانند آزادی-اختناق اینگونه وانمود میکنند که بیبندوباری و لاابالیگری به معنای آزادی است و حمایت از عفاف و حیا نشانه اختناق است! دستگاه عظیم تبلیغاتی دشمن نیز که مترصد چنین فرصتهایی است در اختیار و خدمت چنین دوقطبیهایی قرارگرفته و اولین ترکشهای این بمباران سمی، دامن نیروهای خدوم و مظلوم نیروی انتظامی را میگیرد. این عده در واقع مسئلهشان حجاب یا بیحجابی نیست. این مسائل برای آنها فرصتی است تا جامعه را از مسائل اصلی دور کرده و سرگرم این دوقطبیهای ساختگی و دروغین کنند و در حاشیه این حاشیهسازیها، برای مثال مشغول مفاسد اقتصادی خود باشند.
ضد ارزشیهای سازمانیافته
اما در کنار این عده، برخی دیگر هم هستند که بهصورت سازمانیافته و کاملاً هدفمند، تضعیف و حذف ارزشهای دینی و اصیل را در دستور کار خود دارند. آنان برای این هدف برنامهریزی کرده، سازماندهی و شبکهسازی میکنند، بودجه و امکانات فراهم میآورند و دست به اقدام میزنند. رهبر انقلاب اسلامی مردادماه سال جاری در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت به جنگ فرهنگی دشمن اشارهکرده و هشدار دادند: «در فرهنگ -این دوستانی که مرتبط با مسئلهی فرهنگ هستند جداً توجّه کنند- ما مواجه هستیم با یک حملهی همهجانبه؛ یک جبههی عظیمی از لحاظ فرهنگی دارند به ما تهاجم میکنند؛ این هم در خلال حرفهایشان هست، البتّه ما میدانستیم این حرف را، امّا حالا دیگر خودشان هم صریحاً میگویند که «غلبهی بر جمهوری اسلامی و غلبهی بر حاکمیت اسلام، با جنگ نظامی و با تحریم اقتصادی موفّقیّتآمیز نیست، [بلکه]با کار فرهنگی و نفوذ فرهنگی موفّقیّتآمیز است؛ ذهنها را باید تغییر داد، روی مغزها باید کار کرد، هوسها را باید تحریک کرد»؛ این را الآن صریح میگویند.»
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در این دیدار همچنین با اشاره به برخی اقدامات ضدفرهنگی سازمانیافته، اما پنهان در جامعه، افزودند: «باید دستگاههای فرهنگی اعم از وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت آموزشوپرورش، وزارت علوم و صداوسیما و حتی دستگاههای اطلاعاتی بر روی این مسائل بشدت حساس باشند.»
اول خود، بعد دیگران
حال که نسبت نیروی انتظامی و دفاع از ارزشها روشن شد، این سؤال پیش میآید که الزامات این دفاع چیست؟ دفاع از ارزشها در جامعه الزامات متعددی دارد؛ اما اصلیترین و مهمترین نکته درباره این قضیه آن است که مدافع ارزشها، پیش و بیش از هر چیز خود باید آشنا و عامل به ارزشها باشد. با دستمال کثیف نمیتوان شیشه را تمیز کرد. پس گام اول گسترش، تعمیق و صیانت از ارزشها در مجموعه پرسنل نیروی انتظامی و خانوادههای آنان است. مجموعه عقیدتی سیاسی در این زمینه وظیفهای خطیر بر عهده دارد. رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی (۲۳ دیماه ۱۳۸۳) نحوه و چگونگی تعمیق و صیانت از ارزشها را در مجموعه نیروی انتظامی به زیبایی تشریح کردهاند؛ «دو گونه میشود در عقیدتی، سیاسىِ نیروی انتظامی حضورداشته باشید: یک نوع، مطلوب است؛ یک نوع، کماثر است؛ حالا آن نوعهایی که مضر است، فعلاً محل کلام ما نیست. حضور کماثر، چه نوع حضوری است؟ اینگونه است که نیروی انتظامی مثل بقیهی ادارات برای خودش یک کارهای شکلی تعریف کند و آنها را انجام دهد: این کلاس را باید شرکت کنید، این آزمون را باید بگذرانید، برای درجه باید این شرایط را در خودتان تحصیل کنید، احیاناً نماز جماعت باید شرکت کنید؛ بیایند، بروند؛ نیروی انتظامی هم مثل بقیهی ادارات فعالیت کند.
در چنین حالتی، البته نیروی انتظامی کارهایی میکند و تأثیراتی میگذارد؛ اما سطحی است؛ این از روحانیت متوقع نیست. طور دیگر هم این است که حضور، به معنای حقیقی کلمه، روحانی و معنوی باشد. نه اینکه آن وظایف را انجام ندهند؛ چرا، آن وظایف هم وظایفی است که باید انجام بگیرد؛ در آییننامهها آمده، در قانون آمده، جزو وظایف نیروی انتظامی است؛ لیکن ملات همه وظایف آن جریان معنوی، روی خوش روحانی، دلسوزی روحانی، استغنای نفس یک روحانی و یک طلبه و بیاعتنایی یک روحانی به تشریفات و چیزهای زیادی و زروزیورها و مال دنیاست. اگر توانستید این را تأمین کنید، آن حضور، مطلوب و ایدئال خواهد شد و اثر میگذارد.
روحانىِ عقیدتی، سیاسی - البته روحانی که من عرض میکنم، بقیهی برادران غیرمعمم هم که در عقیدتی، سیاسی کار میکنند، محکوم به همین احکاماند؛ منتها در مورد روحانی تأکیدش بیشتر است - نباید خودش را جای فرمانده بگذارد و فرماندهی کند؛ باید توی مجموعه برود. فرمانده، ضوابط و اصول و کارهایی دارد. البته فرمانده مردمی هم داریم. الآن الحمدللَّه خیلی از فرماندهان ما مردمیاند؛ منتها منش، منش فرماندهی است. میرود با سرباز و درجهدار و افسرش تماس میگیرد، دست هم میدهد، یک چایی هم باهم میخورند و احوال زن و بچهاش را هم میپرسد؛ اما منشش، منش فرماندهی است: او باید سلام دهد، این باید جواب دهد؛ این باید امر کند، او باید گوشبهفرمان باشد. روحانی نباید اینگونه باشد؛ منش روحانی نباید فرماندهی باشد... اگر ما با مردم باشیم، افراد به تظاهر وادار نمیشوند. ما که عقیدتی، سیاسی هستیم، بد است که در فلان نیروی مسلح طوری رفتار کنیم که آن آدم زرنگِ رِند به مذهب تظاهر کند، اما باطنش خبری نباشد؛ جلوی ما تسبیح به دست بگیرد و صلوات بفرستد، اما باطن قلبش چیزی نداشته باشد؛ یا دوره و کلاسی را که ما اجبار کردهایم، بگذراند، اما فقط الفاظ را یاد گرفته باشد؛ ایمان و اعتقادی پیدا نکرده باشد.
این خوب نیست، این بُرد نیست. بُرد این است که ما بتوانیم دل او را تسخیر و جذب کنیم، نه برای خودمان؛ او را دلداده حق و دلداده معنا کنیم؛ و این با عمل ممکن است. این را روحانی، خوب میتواند. افراد غیرروحانی هم میتوانند... اگر میخواهید اثر بگذارید - چه شما برادران عزیز طلبه و روحانی، چه شما برادران عزیزی که نظامی هستید و با عقیدتی، سیاسی همکاری میکنید - راهش این است که دلها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاککنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کارکنید؛ آنوقت خدای متعال برکت خواهد داد. این میشود عقیدتی، سیاسىِ مطلوب.»
ارسال نظرات